سیاست خارجی

حاج سجاد

عصر روز دوشنبه 8 آبان 1396، دانشگاه صنعتی شریف میزبان دکتر علی باقری، عضو ارشد تیم مذاکره کننده سابق هسته ای بود. متن پیش رو، خلاصه ای از اهم سخنان دکتر باقری است که تقدیم می شود:


برجام؛ پایان منازعه نبود، تغییر سطح منازعه بود.

مواضع آمریکایی ها و تحولات اخیر،‌ ذهن خیلی ها را به خود مشغول کرده است. پس از 12 سال منازعه هسته‌ای عده ای تصور می کردند که با جلب نظر دشمن شاید بشود به این نزاع پایان داد؛ با تامین نظر دشمن به توافقی رسید که این توافق به منزله پایان این نزاع باشد. وقتی منازعه تمام شد آن وقت برویم به کارهای دیگر بپردازیم.

نه امروز، بلکه پس از اولین روزهای پس از اجرای برجام در دی ماه سال ۱۳۹۴ در همان دوره اوبامای مودب و باهوش، تصویب تحریم‌های جدید نشان داد که برجام پایان منازعه نبود، بلکه تغییر سطح منازعه بود. به گونه ای که برجام، دست برتر ما را گرفت و در موضع ضعف قرار داد، و دست پایین طرف مقابل را گرفت و تبدیل کرد به یک ابزار و اهرم برتر برای تشدید فشار برای امتیازگیری بیشتر.

 این یک ادعا نیست، بلکه صحبت جان کری است در پاییز 92. جان کری در توجیه توافق ژنو، این تصویر را در ذهن نمایندگان سنای آمریکا ترسیم می کند و می‌گوید: قبل از توافق دو ساعت در حال حرکت بود. ساعت تحریم‌ها و ساعت فعالیت هسته‌ای ایران. پیش از توافق ساعت پیشرفت هسته‌ای ایران سریعتر از ساعت تحریم ها کار میکرد. ما با توافق ژنو توانستیم حرکت ساعت برنامه هسته‌ای ایران را متوقف کنیم  اما حرکت ساعت تحریم ها به دلیل باقی ماندن ساختار تحریم ها را نگه داریم.

برخی می‌گفتند در مناسبات بین‌المللی وارد دوران جدیدی شدیم، اما تشدید توقعات، افزایش زیاده‌خواهی‌ها، ارتقای جسارت‌های طرف آمریکایی و ... و اظهارات اخیر نشان داد این تصور خیالی بیش نبوده است.

من یک جمله عرض کنم، و یکی دو مصداق برای آن بیاورم. ما هر تعاملی که بخواهیم با بیرون (اعم از تعامل با یک کشور، سازمان بین المللی یا کل جهان) داشته باشیم، سه عامل موثر است: یک، خود ما؛ دو، طرف مقابل؛ سه، شرایط، صحنه بازی در دنیا، منطقه یا سازمانی که با آن تعامل می کنیم.

در توضیح شرایط، یک مثال بزنم. موشکی که در ماه رمضان در جواب داعش زدیم، یک تحول بزرگ بود. میشود تاریخ ایران را به قبل و بعد از آن شلیک موشک تقسیم کرد. در تاریخ سابقه ندارد که ایران در مقابل تعدی و تجاوزی که بهش میشه نه تنها ساکت نمیشینه ،‌مقتدرانه پاسخ میدهد آن هم در کشور غیر همسایه اش. اما شرایط طوری بود که نه تنها مخالفتی با آن نشد، بلکه حتی دشمنان ما هم مجبور به سکوت شدند و در برابر اقتدار ایران سر تعظیم فرود آوردند. بدین ترتیب قدرت علی الارض ما تثبیت شد.

جمله ای که خواستم عرض کنم این است، که هر گونه اتفاقی که قرار است در طرف مقابل رخ دهد، عنصر اصلی و علت تامه،‌ ما هستیم. باور ما، رویکرد ما، مواضع ما، رفتار ما، اخم ما، لبخند ما و ... هر کدام می‌تواند روی طرف مقابل اثر بگذارد؛ حال این اثر میتواند مثبت باشد یا منفی.


تصمیمی که طرف مقابل میگیرد، بستگی به برداشتی است که طرف مقابل از توان ما می کند

چرا صدام سال 59 به ایران حمله کرد و چرا جنگ سال 67 پایان گرفت؟ تصور صدام آن بود که در کشوری که هنوز نه بسیج و نه سپاهی تشکیل شده و ارتش آن نیز  به خاطر شرایط پس از انقلاب دچار نا هماهنگی است، مقاومتی در برابرش صورت نمی گیرد. محاسبه صدام بر اساس این بود که فکر می کرد ما ضعیفیم.

جسارت دشمن که به جنگ منجر می‌شود، لزوما بر اساس واقعیت‌ها نیست، بر اساس تصور ذهنی اوست از واقعیت ها. اما این تصمیم دشمن بر اساس ذهنیات خودش از ما، منجر به جنگی می شود که 8 سال به طول می انجامد و کلی هزینه بر جا می گذارد.

مثال دیگر، در مسئله هسته ای. رئیس جمهور جناب اقای روحانی سال 82،‌مذاکره با آمریکا را به بنز سواری، مذاکره با اروپا را به پیکان سواری تشبیه کرده و مذاکره با غیر متعهدها و سازمان های بین المللی را به دوچرخه سواری تشبیه کردند و با این استدلال که فعلا بنزسواری ممکن نیست، به سراغ پیکان سواری رفتند.

مذاکره بر سر به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی؟

همان زمان، از جانب ایران پیشنهادی برای مذاکره به طرف آمریکایی داده شد که اگر آمریکا حاضر به مذاکره با ایران شود، ایران حاضر  علاوه بر موضوع هسته ای، با آمریکا بر سر موضوع کمک به نیروهای فلسطینی، حزب الله لبنان و طرح ملک عبدالله برای سازش اعراب و اسرائیل نیز صحبت کنیم که پذیرش طرح ملک عبدالله پذیرش موجودیت رژیم صهیونیستی بود. اما در آن سال این پیشنهاد نه تنها برای طرف آمریکایی جذاب نبود، بلکه دیک چنی معاون رئیس جمهور وقت آمریکا پاسخ داد که «ما با تروریست ها مذاکره نمی کنیم».

چرا؟ چون مذاکره با ایران چیزی برای آمریکا نداشت، در حالی که توانسته بود از طریق اروپا تعلیق هسته ای را به ایران تحمیل کند؛ در حالی که «تعلیق» پیش از آن در هیچ توافق بین المللی هسته ای وجود نداشت و اروپا برای ایران «تعلیق» را خلق کرد.

جک استراو در باره پذیرش تعلیق توسط ایران در کتاب خاطراتش می نویسد که پس از آن که تیم ایرانی پیشنهاد تعلیق را رد می‌کند، سه کشور اروپایی ضمن امتناع از دیدار با رئیس جمهور، تهدید به خروج از مذاکرات را مطرح می کنند که به محض طرح این مسئله، تیم ایرانی به تکاپو می افتد و پس از چند ساعت اعلام می کند که تعلیق را میپذیرد.

این را مقایسه کنید با اتفاق سال 87. خود جرج بوش، بدون آن که مطالبه ای از جانب ایران باشد، میاید و سر میز مذاکره می‌نشیند. البته آمدن آمریکا سر مذاکره در سال 87 یک فضیلت نیست، اما نشان میدهد که او فهمیده از طریقی جز طریق گفت و گو پیش نخواهد رفت. این در حالی است که آمریکا شرط کرده بود تا ایران قطعنامه ها را اجرا نکند،‌پای میز مذاکره نخواهد آمد. اما چون میدید اگر در میز مذاکره حضور پیدا نکند،‌هسته ای ایران بیش از پیش پیش می رود، بدون آن که ایران قطعنامه ها را اجرا کرده باشد، آمد پای میز مذاکره.

در سالهای 82 تا 84 کل فعالیت هسته ای تعلیق شد و آمریکا حاضر نشد بیاید سر میز، اما در سال 87 بدون حتی یک روز اجرای قطعنامه و شروط آمریکا، می‌آید و در مذاکرات شرکت می کند.

ما قدرت شما را underestimate کردیم!

اوباما در چهارسال اول دولت خود،‌همان سیاست بوش را در مذاکرات پیش گرفت. یعنی موضع تیم وی در چهارسال اول اجرای قطعنامه از سوی ایران و غنی سازی صفر بود. یعنی این که در ایران هیچ غنی سازی‌ای رخ ندهد، خط قرمز تیم آمریکایی بود. فروردین 90 اما آمریکا سیاستش را در مسئله هسته ای در برابر ایران تغییر میدهد و به جای «غنی سازی صفر» خط قرمز  خود را «نرفتن ایران به سمت سلاح» اعلام میدارد که این به معنی آن است که ایران میتواند در هر سطحی در چارچوب NPT غنی سازی کند.

اما چرا تصمیم آمریکا عوض میشود؟ رآکتور اراک بیش از 80 درصد پیشرفت داشته، ایران به سوخت 20 درصد رسیده، 19000 سانتریفیوژ در حال غنی سازی است و ... . او تصویری با توجه به واقعیت های صحنه در ذهنش شکل می گیرد که به این نتیجه می‌رسد.

یک نکته جالب. چرا ما در سال 82 تا 84 تعلیق را پذیرفتیم؟ اروپایی ها به بهانه آن که «بوش دیوانه است» ایرانی ها را به مذاکره با «اروپایی های عاقل» فرا میخوانند و پیشنهاد میدهند تا با پذیرش تعلیق، نگذارند «بوش دیوانه» با بردن پرونده ایران به شورای امنیت هر کاری بخواهد بکند. کار به جایی میرسد که آخر مذاکرات آن دوره در سال 84، طرف غربی طرحی را می‌آورد که این طرح یک جمله کلیدی دارد. آنهم این که «اگر ایران میخواهد به سوخت هسته ای در بیرون دست پیدا کند (چون دیگر توانایی تولید سوخت ندارد) باید کل فعالیت های هسته ای خود را «تعطیل»‌کند» و حتی در ادامه بیان می کنند که حاضرند برای ایرانی هایی که به خاطر تعطیل شدن کل فعالیت های هسته ای بیکار می شوند، در داخل ایران کار پیدا کنند!

اما در سال 87، ساورز،‌ معاون سولانا به بنده گفت که «ما اشتباه کردیم آن پیشنهاد را به ایران دادیم. وقتی شما تعلیق را پذیرفتید،‌ ما برآورد کردیم که شما ضعیف شدید. ما قدرت شما را Underestimate کردیم.»

نوع رفتار ما بسیار مهم است و برای ادامه مسیر بسیار مهم است که چهره‌ای را که در ذهن دشمنانمان ترسیم شده را پاک کنیم.


«اگر دشمنت در برابرت زانو زد،‌در کشتنش تردید نکن!»
وقتی رسما میگوییم مذاکره حلال همه مشکلات است این چه پیامی برای دشمن دارد؟ جز  این که «با فشار بیشتر حاضریم امتیاز بیشتر بدهیم؟».

وقتی مقام عالی رتبه هسته ای میگوید: «اگر آمریکا برجام را پاره کند، ما باز هم به آن پایبندیم»، چه تصوری در ذهن دشمن شکل میگیرد؟ او نمی گوید که «یعنی شما انقدر ضعیف شده اید ؟»

سناتور  تام کاتن می گوید «اگر دشمنت در برابرت زانو زد،‌در کشتنش تردید نکن»!


توان دفاعی ناموس ملت است، و ملت ما بی غیرت نیست

میدان مبارزه جهانی، میدان به کار گیری ابزارهای قدرت است. اگر ابزارت را به کار گرفتی آن وقت میتوانی امنیت ملی ات را تامین کنی.

اما گر  گفتی «من دنبال توافقم» «مذاکره حلال همه مشکلات است»، مشکلی هم وجود نداشته باشد، برایت مشکل درست می‌کنند تا پای میز مذاکره بیاورندت و اگر هم نیایی آنقدر فشار می‌آورند تا بیایی چون تو خودت اعلام کرده ای که حاضری برای هر مشکلی مذاکره کنی!

اما اگر به دشمن این پیام را ندادی و گفتی برخی حوزه ها قابل مذاکره نیست،‌ قضیه فرق می کند. توان دفاعی یک ملت،‌ ناموس یک ملت است و هیچ ملتی راجع به ناموسش حاضر به مذاکره نیست و ملت ایران در طول تاریخ ثابت کرده است که ملت بی غیرتی نیست، هر چند برخی روشنفکر نماها بخواهند جور دیگر ملت را نشان بدهند. یک آدم غیرتمند حاضر نیست در یک قهوه خانه با لات سر کوچه سر ناموسش گپ بزند، ولی برخی ها میگویند میخواهیم با آمریکایی ها راجع به موشک گپ بزنیم. همچین چیزی اصلا جای مذاکره نیست. این منطقه ممنوعه است. و این را دشمن باید بداند. از کجا بفهمد؟ از نوع نگاه و رفتار و مواضع ما و نوع استفاده از ظرفیت های قدرت ما.


میدانید ما این هواپیماها را به چه قیمتی گرفتیم؟
بله، مذاکره یکی از ابزارهای دیپلماسی است. اما برا ی چه؟ برای حفظ و ارتقای توان ملی، منافع ملی و تثبیت امنیت ملی،‌ نه برای واگذاری حقوق. اگر بنا به واگذاری حقوق باشد که مذاکره نمی خواهد. برویم مذاکره کنیم و از 100 حق هسته ای دست بکشیم که نیمی از آن، 48 حق را به طور ابدی واگذار کرده ایم؟ گویی کسانی که امضا کردند اطمینان داشته اند که دنیا در همین چند سال به پایان میرسد!

با چه رویی به آیندگان به گوییم که حق ندارید در باره این موضوعات حتی فکر بکنید،‌ چون اجدادتان میخواستند سوار هواپیما بشوند؟

برخی گفتند «بعضی با چیز نو مشکل دارند»! انسان مومن از نو بدش نمی‌آید، اما مسئله سر قیمت هواپیماست. میدانید ما این هواپیماها را به چه قیمتی گرفتیم؟ به قیمت محرومیت ایران در  طول تاریخ آینده.


«اجازه دهید. من میخواهم همه این موضوع را بفهمند!»
راه منطقی و عقلانی و مدبرانه برای جلوگیری از جسارت دشمن این است که کار کنیم تا تصویری که دشمن در ذهن خود از ما ترسیم می کند یک تصویر قدرتمندانه باشد.

خود اوباما میگوید که ما نمی‌توانیم بجنگیم. سال 92 میگوید: اگر ما می‌توانستیم گزینه ای را پدید آوریم که در ان ایران تک تک پیچ و مهره های برنامه هسته ای اش را بر چیند و احتمال داشتن بنرامه هسته ای را برا یه میشه فراموش کند و بدین ترتیب از تمامی توانمندی های نظامی اش خلاص شویم ان را انتخا ب می کردیم. اجازه دهید. منن میخواهم همه این موضوع را بفهمند که آن گزینه نظامی در دسترس نیست. از این رو ما ناچاریم با توجه به گزینه های در دسترس تصمیم گیری کنیم.

یک مصاحبه مشترک داشت اوباما با کامرون در سال 93، کامرون رفته بود آمریکا و هنوز مذاکرات هنوز به نتیجه نرسیده بود.  خبرنگار از کامرون می پرسد که اگر روند به نتیجه نرسد گزینه بعدی چیست؟ کامرون جواب می‌دهد که گزینه بعدی نظامی است. تا این حرف را میزند،‌اوباما که کنارش ایستاده میگوید اجازه دهید تا نکته ای را بگویم. من این را نمی گویم. تکرار می کنم، من این را نمی گویم که اگر مذاکرات شکست بخورد آلترناتیو بعدی ما جنگ خواهد بود. ما به دنبال گزینه های دیگر هستیم.

رابرت گیتس که وزیر دفاع آمریکا بوده است چند دور، در مصاحبه ای در سال 93 می گوید:« به نظرم من چه در زمان بوش و چه در زمان اوباما ما اصلا به گرفتن تصمیمی برای حمله نظامی نزدیک نشدیم.»

با این وضعیت بعد می‌آیند تحمیل می‌کنند چنین توافقی را و میگویند درست است که این توافق کلی اشکال دارد،‌ولی اگر نبود جنگ میشد! حالا اگر کمی هم از حقوقمان را دادیم، مال ما نبود،‌ مال آیندگان است!

مگر دانش بشر در حد فهم توست؟

برخی‌شان –البته نه از دانشمندان هسته ای،‌ از مسئولین مرتبط- آمدند گفتند که ما چیزی از دست ندادیم. مثلا پولوتونیم را از دست دادیم که برای بمب است و ما هم به دنبال بمب نیستیم. ببخشید، مگر دانش بشر در حد فهم شما یا درک و فهم کنونی بشر است؟ مثل زمان قاجار که نفت را عفین و بدبو میدانستند! همان طور که ما به ان ها میخندیم، بعدی ها نیز به ما میخندند،‌ اما نه بعدی ها،‌بلکه خیلی زود تر. چرا که همین امروز نیز پلوتونیم کاربرد غیر نظامی دارد و بعدها که قطعا استفاده های دیگری نیز  از آن خواهد شد.

برخی با لباس دانشگاهی می‌آیند می گویند: «ما که سوخت فسیلی داریم برای چه به دنبال هسته ای باشیم؟» چه کسی گفته که از این سوخت فسیلی باید برای آتش زدن استفاده کنیم؟ چه کسی این اجازه را به ما داده است؟ جز آن،‌وقتی که این سوخت تمام شد چه کنیم؟ برویم از آن ها گدایی انرژی کنیم؟ همین گازی که الان آن را آتش میزنیم برای گرما،‌از آن ده ها فراورده پتروشیمی در می آید. کدام عقل سلیم میگوید از آن این استفاده را بکنیم؟ چطور یک آدم دانشگاهی به خودش اجازه می‌دهد چنین حرفی را مطرح کند؟

هسته ای نماد درک و فهم یک نظام دینی برای ارتقای رفاه جامعه است. هسته ای که به حوزه علمیه ربط ندارد! هسته ای و موشکی برای دانشگاه است. نظام دینی فقط برای ارتقای معنوی جامعه کار نمی کند،‌بلکه در عرصه رفاه عادی جامعه نه تنها آمده کار کرده و کار را به جایی رسانده که دشمنان به او حسد می ورزند،‌بلکه در مقابل آن مقاومت می کند. آن وقت یک عده با لباس روشنفکری می‌آیند می گویند ما این ها را اصلا برای چه داریم! این ها برای تامین نیازهای یک جامعه پیشرفته است چون نظام دینی همه ابعاد را دارد می‌بیند و در مقابل این نباید به هیچ وجه کوتاه بیاید. و همانطور که آقا فرمودند ما به هیچ وجه حاضر نیستیم در برابر ظرفیت های قدرتمان کوتاه بیاییم.

هسته‌ای؛ تبلور صنعت و فناوری و دانش در کشور

دشمن به جای آن که روی نقاط ضعف ما تمرکز کند،‌روی نقاط قوت ما تمرکز کرده و ما نقاط قوتمان را می‌خواهیم از دست بدهیم!

هسته ای نقطه قوت ما بود. هسته ای تبلور پیشرفت دانش،‌ فناوری و صنعت در کشور ما بود. بدون سابقه ای پیش از آن در تاریخ ایران. و موشکی نیز دقیقا به همین شکل. و بقیه علو م و فنونی که در عرصه های مختلف ما پیشرفت عینی آن را می‌بینیم. منطقه، یک جلوه پیشرفت ماست.

نکته مهم آن است که ریشه همه این پیشرفت ها، پایبندی و التزام به مبانی انقلاب اسلامی و نظام دینی است و دشمن می خواهد این را ازما بگیرد و پایه را سست کند. یک عده نیز در داخل،‌در همین چارچوب کار می کنند.

مثلا در موشکی و هسته ای،‌پیش از انقلاب چنین توانایی ای نداشتیم و از زمانی که انقلاب پیروز شد،‌حد اقل در این دوعرصه ما تحریم شدیم. یا تحریم رسمی،‌یا اگر هم نه،‌از دادن قطعات امتناع میورزیدند. ولی جوانان این مملکت در شرایط جنگ این توانایی را به ارمغان آوردند. ما دست خالی وارد جنگ شدیم،‌ولی با انواع توانمندی های بالای نظامی از جمله توانمندی موشکی از آن خارج شدیم.

این توانمندی از کجا آمده است؟ این حاصل ارتباط ما با بیرون بوده است؟ کسی مخالف تعامل با جهان نیست و معتقدیم باید با جهان تعامل گسترده داشته باشیم،‌اما آیا این توانمندی، از بیرون نشئت گرفت؟ اما درعین حال که اعتقاد به تعامل گسترده با جهان داریم،‌معتقدیم که باید اتکا به خودمان داشته باشیم. پیشرفت موشکی  و هسته ای به خاطر اتکا به توانمندی خودمان بود.


روح مسیحایی امام در قلب شهید تهرانی مقدم
شهید تهرانی مقدم که به حق پدر موشکی ایران است تحصیل کرده یکی از دانشگاه های خارج نبود،‌ دانش آموخته همین دانشگاه های داخل بود. آیا فن و دانش ساخت موشک را داشت؟ نه. این روح مسیحایی امام بود که در قلب جوانان این ملت دمیده شد و آن‌ها را با اعتماد به نفس ملی توانمند کرد و آنها کاری کردند که ایران در موشکی و هسته ای در کشورهای تراز اول دنیا قرار گرفت.

بعد شما میبینید ما در بسیاری  از عرصه های دیگر این پیشرفت را نکردیم. علت ان همین است، به خاطر همین است که این گفتمان و این التزام به مبانی انقلاب در ان جا نبوده است یا کم بوده است. درصورتی که رد آن عرصه ها تعامل گسترده هم داشتیم با دنیا. مثلا صنعت خودرو سازی ما از اواسط دهه چهل تا کنون تعامل گسترده با دنیا داشته است و در همه قراردادهایشان هم مینویسند که باید انتقال فناوری صورت بگیرد. آیا ما واقعا توانستیم خودروی در شان این ملت را تولید بکنیم؟ نه! نه تنها در این عرصه پیشرفت نکرده ایم،‌بلکه پسر فت هم داشته ایم! اما شما حتی یک قرارداد نمی توانید در موضوع هسته ای پیدا کنید که در قرار داد صحبت از انتقال فناوری شده باشد!

این توانمندی امروز ادعا نیست! موشک شما از سرزمین عراق عبور کرده و در تونل مقر فرماندهان داعش فرود آمده، این ادعا نیست،‌ این توانمندی عینی است. تولید سوخت 20 درصد و ساخت صحفه سوخت، یک واقعیت است. این بر چه اساسی به وجود آمده است؟ به خاطر  وجود کسانی چون شهید تهرانی مقدم، شهید شهریاری، شهید علیمحمدی، شهید رضایی نژاد، شهید احمدی روشن و ... . این ها آن بار سنگینی را که عده ای حمل آن را محال میدانستند، به دوش کشیدند و به سرمنزل مقصود رساندند.


آن وقت باید خیلی ترسید؛ آن وقت باید نگران بود...
و دشمن به دنبال این است  و متاسفانه عده ای در داخل  همین را دنبال می کنند که بنیان های التزام به مبانی انقلاب رو که در چارچو ب گفتمان امام است را سست بکنند. بعد مقام عالی‌رتبه ما می‌آید می گوید «در هر انقلابی شعارهایی وجود دارد،‌این شعار ها شش ماه،‌یک سال،‌ دو سال،‌ نه 38 سال!» ببخشید آقای محترم،‌این شعارها چیست که 38 سال است ادامه دارد؟ آیا جز استقلال است؟ آیا جز آزادی است؟ آیا جز جمهوری اسلامی است؟ آیا جز نفی سلطه بیگانه است؟ این شعارها باید خاموش شود؟

 اگر این شعار ها خاموش شود چه اتفاقی می‌افتد؟ آن وقت دیگر هیچ سدی در مقابل آمریکا نیست،‌ چون این شعار هاست که آنها را نگه داشته است. این شعارهاست که باعث شده است توانمندی‌های ما در عرصه های مختلف ارتقا پیدا کند. این شعارهاست که باعث شده تمامیت ارضی این کشور حفظ شود. این شعارهاست که باعث شده که امنیت ملی ما تامین شود.

با چه عنوانی جوانان ما در این هشت سال جنگ بلند شدند و رفتند بی هیچ چشم داشت مادی جان خودشان را فدا کردند؟ به خاطر هخامنش و خشایار رفتند یا به خاطر امام حسین و حضرت امیر و حضرت زینب و به خاطر قرآن رفتند؟ الان چه کسانی از امنیت ملی کشور در سوریه دفاع می کنند؟ آنهایی که در خیابانهای تهران شعار میدادند جانم فدای ایران الان کجا هستند؟ چرا نمیروند جانشان را فدای ایران کنند؟

آنهایی با جانشان از این کشور دفاع کردند،‌با همین التزام به مبانی انقلاب و دین باعث شدند تا این کشور نه تنها در برابر همه فشارها و تهدید ها و تحریم ها، مقاومت کند بلکه پیشرفت کند.

این که آمریکا امروز به مقابله با هسته ای،‌موشکی، نفوذ و حضور ایران در منطقه و ... میتازد،‌این محصول آن تفکر است. این التزام به ارزش هاست که توانسته است چنین قدرتی را برای ایران ایجاد کند که حتی اگر تحریم و تهدید هم بوده است،‌این قدرت بیشتر متبلور شده است.

راه حل مقابله با دشمن همانطور که حضرت آقا فرمودند، عدم اعتماد به بیگانه در عرصه سیاسی و عدم اتکا به بیگانه در عرصه اقتصادی است. اگر اعتماد به دشمن نکنیم و روی پای خود بایستیم، همان طور که در دهها عرصه پیشرفت کردیم،‌ باز هم پیشرفت می کنیم و آن ها هیچ غلطی نمی‌توانند بکنند. اما اگر خدای نکرده روحیه محافظه کاری، سازشگری و ترس و واهمه از هیبت دشمن در ما رسوخ کند –که عده ای می‌خواهند بر این بدمند و ما هم ساکت بمانیم- آن وقت باید خیلی ترسید؛‌ آن وقت باید نگران بود.


در ادامه دانشجویان دانشگاه شریف سوالات خود را مطرح کردند که مهمترین آنها به شرح زیر است:

« با توجه به منسوخ شدن انرژی هسته ای برای تولید برق در حال حاضر و جایگزین شدن انرژی های نو مثل خورشیدی که برای کشور ما مناسب تر و ارزانتر است. چرا شما اصرار به استفاده از انرژی هسته ای داشتید؟»

« همان طور که بار ها شنیده شده تیم مذاکره کننده سابق همواره در راستای بیان دستاورد های خود دستاورد های فنی را مستمسک قرار داده مثلا دست یابی به غنی سازی ۲۰ درصد و حرف هایی از این قبیل حال اینکه این تیم دست آورد سیاسی قابل توجهی نداشته و صرفا برای مذاکره مذاکره میکرده است به گونه ای تنها دست آورد مذاکره تعیین زمان و مکان برای مذاکره بعدی بود اگر تیم گذشته دست آورد سیاسی قابل توجهی داشته لطفا ان را بیان کنید.»

« این روزها راهکارهای مختلفی برای برقراری ارتباط عزتمندانه با جهان مطرح میشود (از جمله پیمانهای دوجانبه پولی، پول موازی و...) که بعضی از آنها به طور جزیی در این دولت اجرا شد.

از طرفی داشتن ارتباط (خصوصا اقتصادی) مناسب با دیگر کشور ها(که از نظر سیاسی خیلی تفاوت نداریم) ضروری مینماید.

حال که شما منتقد جدی برجام هستید ، در زمان عهده داری مسئولیت در شورای عالی امنیت ملی، شما (و تیم شما) به عنوان یکی از مهمترین تصمیم گیرنده های سیاست خارجی، چه تدابیری در این زمینه ها اندیشیدید؟(تا عین حفظ عزت، روابط (خصوصا اقتصادی) خود با دیگر کشورها را گسترش دهید)»

« چه راهکارهای حقوقی و چه مکانیزم هایی رو برای جلوگیری از نقض معاهده توسط امریکا یا هر کشور دیگه می تونستیم داشته باشیم؟»

که بیش از نیمی از جلسه به پاسخ به سوالات بالا گذشت. در گزارش بعدی، مشروح سخنان دکتر باقری در پاسخ به سوالات بالا منتشر خواهد شد.