پول و بانک
مسکن
حاج سجاد
میدانیم تا زمانیکه توانایی ایجاد ارزش افزوده ی واقعی در اقتصاد را نداشته باشیم، وابسته ایم.وابسته به تک ستونِ نفت!بنابراین باید راه را برای فعالیت های مولد و تولید کننده ی ارزش واقعی، هموار کنیم.یکی از مهمترین مشکلات، تأمین سرمایه ی مورد نیاز این نوع فعالیت هاست.
برنامه این هفته و انتم الاعلون درباره ی نحوه ی هدایت سرمایه به سمت فعالیت های مولد اقتصادی بود.بیشک برای رسیدن به این هدف، باید از جذابیت فراوان بازارهای موازی تولید نظیر بازار مسکن و ارز و سپرده های بانکی، بکاهیم.مدعو این برنامه، آقای بیضایی، تجربه ی فعالیت کارشناسانه در یکی از بزرگترینِ این بازارها (مسکن) را دارند.
در ادامه خلاصه از مهمترین محورهای سخنان مطرح شده در این جلسه را میخوانید
- شما احتمالا اسم اقتصاد دانشبنیان به گوشتان خورده است و در دانشگاه احتمالا زیاد در اینباره شنیدهاید؛ و احتمالا باید دغدغه شما نیز باشد، چرا که شما دانشجوی فنی هستید و به نفع شماست که محصولات مهندسی که محصول خلاقیت و دانش و مهارت شماست اهمیت یابند. بیایید ببینیم منظور از اقتصاد دانشبنیان چیست و چهچیزهایی لازمهی آن است؟ آیا منظور از اقتصاد دانشبنیان، اقتصادی است که مبتنی بر مثلا فناوریهای هایتک باشد؟ این کافیست؟
- ما در اقتصاد سه نهادهی اصلی داریم: نیروی انسانی، سرمایه، زمین.
- سودآوری در اقتصاد از دو کانال صورت میگیرد: یکی مبتنی بر گین (عایدی) و دیگری مبتنی بر ارزش افزوده. سودآوری سرمایه و زمین از جنس گین است و سودآوری حاصل از نیروی انسانی از جنس ارزش افزوده است.
- فعالیت دانشبنیان شما نهایتا اگر 70 درصد هم سودآوری داشته باشد، این سود نهایتش چقدرش به زمین اختصاص مییابد؟ و چقدرش باید خرج نرخ بهره سرمایهات شود؟ سرمایهای که تو برای شروع فعالیت دانشبنیانت جذب کردهای، حدود 20 تا 40 درصد سودت باید برگردد به صاحب سرمایه.
- فعالیتهایی که معاونت علمیفناوری برای تحقق اقتصاد دانشبنیان انجام میدهد، فناورانه هست؛ به این معنی که منجر به خلق محصول فناورانه میشود و در موضوعاتی نیز ما را در لبه فناوری به جلو میبرد. اما این به معنی «تحقق اقتصاد دانشبنیان» نیست.
- وقتی میگوییم اقتصاد دانشبنیان، یعنی شرایطی باید بهوجود بیاید که دست برتر با آن فردی باشد که «دانش فنی» دارد، نه آن کسی که «سرمایه» یا «زمین» دارد.
- یعنی شرایطی که بهجای آن که نیروی انسانی به دنبال صاحب سرمایه یا صاحب زمین بدود تا از «عایدی سرمایه و زمین» تامین مالی شود و نهایتا هم در اثر فعالیتش هر چقدر که سود آورد آن را برگرداند به صاحب زمین و سرمایه، این «صاحب سرمایه» یا «صاحب زمین» باشد که به دنبال نیروی انسانی بدود تا در سود حاصل از «ارزش افزوده» شریک شود. اما چرا این شرایط وجود ندارد؟
- بهعنوان مثال، در دانشگاه علموصنعت مطالعهای روی صنعتی شدن ساختمانسازی شروع کردیم که چرا باید هنوز روش ساختمانسازی ما اینگونه باشد و فناوریهای جدید در آن بهکار گرفته نمیشوند. اما فکر میکنید چرا صنعتیسازی در مسکن اصلا اهمیتی ندارد؟
- شما یک سرمایه ثابت بالایی را باید در حوزه مسکن بگذارید تا صنعتی سازی رخ دهد؛ در ازای آن، دو فایده بهدست میآید: یکی آن که پنج درصد ارزش افزوده برایتان خواهد آورد، دیگر آنکه سریعتر میتوانید مسکنتان را وارد بازار کنید.
- اما این دو فایده در شرایط مفید است که رونق پایدار در مسکن داشته باشید؛ در دنیا 15 سال مسکن در رونق است، 3 سال در رکود. در ایران 15 سال در رکود است 3 سال در رونق و آن رکود سودهای فراوان در آن دوران رونق کوتاه بهوجود میآورد که آن 5 درصد ارزش افزوده اصلا ارزشی در برابر آن ندارد و سرعت ساخت مسکن نهتنها فایدهای ندارد، بلکه حتی اگر فرایند ساخت مسکن بهشکلی طول بکشد که باعث انباشت تقاضا شود، سود فراوان رقم خواهد زد!
- برخی حسرت میخورند که چرا چینیها میتوانند 6 روزه یک ساختمان بزرگ را بسازند و ما نه! اینطور نیست که ما تواناییاش را نداشته باشیم. برای آن چینی صرفه اقتصادیاش در آن است که سریعتر آن ساختمان را به پایان برساند و سرمایهاش را به گردش در آورد؛ ولی در ایران صرفه اقتصادی در این است که زمین را احتکار کنیم تا از سود حاصل از «عایدی و گین» آن بهره ببریم!
- صنعتیسازی و دانشبنیان شدن مسکن در این شرایط شوخی است! چرا که سود حاصل از آن دیرعرضهکردن به مراتب بیشتر از سود حاصل از ارزش افزوده به سبب صنعتیشدن آن است!
- در هر جای دنیا، اگر بتوانید هر چیزی را احتکار کنید، سرمایه و زمین را اصلا نمیتوانید احتکار کنید!
- همیشه شنیدهاید که دعوایی هست که میگویند نقدینگی تورم بهوجود میآورد. نقدینگی مثل قطرات باران است. اگر درست کانال کشی کنیم و درست هدایت کنیم میآید و چرخ آسیاب اقتصاد مملکت را میچرخاند و اگر درست آن را هدایت نکردیم یا اصلا هدایت نکردیم، همه چیز را نابود میکند.
- برای این هدایت چهکار میشود کرد که منجر به احتکار سرمایه و زمین در نتیجه با ارزش شدن و تعیینکننده شدن آن نشود؟
- میشود همه را آزاد گذاشت که هر چه میخواهند بخرند: ارز، سکه، مسکن و زمین و ... . اما باید مالیات آن را بپردازند. حتی برای گذاشتن سرمایه در بانک هم مالیات تنظیم شود. اما چگونه؟
- مالیات آن، بهگونهای وضع میشود که برای تو سرمایهدار صرفه اقتصادی نداشته باشد که سرمایهات را در جایی غیر از بازارهای مولد بگذاری و دلالی ملک، ارز، سکه و ... برایت صرفه اقتصادی نداشته باشد.
- CGT چه میگوید؟ CGT به خرید مسکن کاری ندارد، اما برای فروش مسکن قاعدهگذاری میکند. مثلا شما مِلکی خریدهاید متری دو میلیون تومان. چند میفروشی؟ متری 7 میلیون تومان. چقدرش حاصل از تورم بوده است؟ مثلا 3 میلیون تومان. پس در مجموع از این فروش 2 میلیون تومان سود عاید فروشنده مسکن میشود. CGT در اینجا میگوید تو میتوانی این را بفروشی، اما باید 80 درصد سود آن را مالیات بپردازی!
- آن وقت آیا این بهصرفه است که کسی وارد بازار املاک شود تا با صرف خرید و فروش مسکن سود عایدش شود؟ البته که نه! چرا که میبیند پس از چند سال که سود قابل توجهی روی مسکن بیاید، باز عمده آن نصیب دولت میشود و پول چندانی عاید فرد نمیشود.
- مالیاتها برای سه منظور وضع میشوند: جهت درآمد دولت، جهت بازتوزیع ثروت و جهت تنظیمگری. CGT از جهت تنظیمگیر وضع میشود و درواقع مالیاتیاست که وضع میشود تا گرفته نشود!
- البته توجه کنید، که CGT تنها راه حل نیست. بلکه به مسأله باید به صورت جامع نگاه کرد و CGT تنها قطعه از پازل است.
- از اثرات جانبی این طرح، این است که با اجرای آن فعالیتهای سوداگرانه در بازار مسکن کاهشپیدا کرده و با از بین رفتن تقاضای کاذب و درنتیجه کاهش تقاضا، قیمت مسکن نیز کاهش مییابد و به تعادل میرسد.
- همینطور برای بازار ارز، سکه و ...
- خلاصه: گین و عایدی مذموم است، چون مبتنی است بر تنبلی و تنپروری و رانت! سود در اقتصاد باید حاصل از ارزش افزوده باشد.
- اقتصاد زالوصفت مبتنی بر گین است و شاید از همین جهت است که در اسلام احکام خمس و زکات وضع شدهناناند. احکام اقتصادی اسلام ضد «ارزش افزوده» نیست بلکه ضد «عایدی و گین» است.
- حال ببینید که ما با وضع CGT جلوی گین و عایدی حاصل از سرمایه و زمین را گرفتیم. تا قبل صاحب زمین و سرمایه با احتکار و دلالی و ... دربازار ارز و ملک و ... به سود میرسید اما با CGT دیگر برایش صرفه اقتصادی ندارد. لذا برا سود بیشتر چارهای ندارد تا از طریق خلق «ارزش افزوده» سودآوری کند. آن موقع است که فناور و یا هر نیروی انسانی مولد ارزش افزوده میشود محور و صاحب سرمایه و زمین بهدنبال نیروی انسانی مولد ارزش افزوده میرود؛ چون چارهی دیگری برای سودآوری از طریقی غیر از «خلق ارزش افزوده» ندارد.
- اگر به نهادهای اقتصادی کشور نگاه کنید خواهید دید که عمده سرمایه و سودشان ناشی از زمین است.
- برای جستوجوی علت عدم تصویب قانون مناسب CGT و اجرای آن، بیشتر در حوزهی اقتصاد سیاسی باید جست. ارادهای وجود ندارد تا این عامل رخ دهد. اگر به عمده نهادهای اقتصادی دولتی و حاکمیتی نگاه کنید خواهید دید که منافع آنها در گرو عایدی حاصل از همین سرمایه و زمین است!